سلام بچه هاااا

بعد از دو هفته ی خیلییییی شلوغ و پردردسررررر برگشتم پیشتون تا کلی باهاتون صحبت کنم...

عروسی من نزدیکه و به همین خاطر این چند روز مدام دنبال کار ها و خرید و اینا بودم...

به همین خاطر چند روز کم کار بودم تو نوشتن و....

ولی از دیشب همه چیز تغییر کرد..

با رستا و زهرا تصمیم گرفتیم تو هئف های مشترکی که داریم انشالله بترکونیم...

با خودمون گفتیم مگه ما از فلانی و فلانی چی کم داریم که ضعیف تر از اونا داریم کار میکنیم؟

آدم یا وارد کاری نمیشه یا اگه شد باید به بهترین نحو ادامه ش بده و بهترین بشه توی اون کار...

راستییییییییییییییی

یادمرفت معرفی کنم...زهرا و رستا...

دوست های مشترم من، با هدف های مشترک...بعدن با اونا بیشتر آشناتون میکنم...

قعلا خدافظ دخترااااا